هیچ وقت به هیشکی هیچی نگو
یکیــ ـو می خواد قرصی باشه، تـــــیر ... بعد تکراری نباشه...
وقتی زنگ می زنه نگه سلام چطوری، بگه هــــی دختر رو قرصی؟
دلش می خواد دختره نقاش باشه ...
یه بوم اندازه ی خودش و اون بذاره جلوشو و بشینه به رنگ بازی...
یه روز وسط ِ حرفاش بهش بگه ببین دختر دوتا بلیط گرفتم واسه ناکجا آباد، میای بریم؟
بعد با هم برن یه جزیره ای تو ناکجا آباد. اونجاflying وsimple mistake گوش بدن و عشق بازی کنن...
بعد ِ یه هفته دختره بهش بگه تـ*ـم ـشو داری دیگه برنگردیم؟
بعد بگه هه... برنگردیم ...
بگذره بگذره بشه یه سال ...
آدم یه سال زنده گی کنه ...اما اون جایی که می خواد ... با اون کسی که می خواد ... اون طوری که می خواد ... بشه یه سال و دختره بگه تـ*ـم ـشو داری بمیریم؟ بگه هه ... بمیریم ...
+ من موهای مشکیم رو می بافم و می رم تو پنچ ساله گی. بعد به خودم میام و می بینم از قاب ِ عکس ِ سه ساله گیم زدم بیرون و ژاکت ِ بنفشم برام کوچیک شده ... می خوام بگم من اینقدر خرم و اونی نیستم که بهت می گه تـ*م ـشو داری بریم ناکجا آباد و دیگه برنگردیم و بمیریم ...
شنبه 1 بهمن 1390 - 10:53:21 AM