مهربانی ممنوع!!!
مهربانی ممنوع!
دست سوزنده ی مشتاقت را
در نهانخانه ی جیبت بگذار
تا که پابند نباشی به کسی دست دهی
خارهایی هستند که ز سر پنجه ی دوست،با سرانگشتانت می جنگند
دوستی مسخره است
مهربانی ممنوع!
و تو ای دوست ترین
در نهانخانه ی جیبت بگذار،دست سوزنده ی مشتاقت را
من و تو
باید از سلسله بایدها،دست هامان را زنجیر کنیم
با زبان دگران لحظه هامان را تفسیر کنیم
و نگوییم که بازیگر یک قصه ی معتبریم
کاش می دانستی
که نباید حس کرد،که نباید دل بست
در فضایی که پر از همهمه ی آدمهاست
من گرفتارترین تنهایم،تو گرفتارترین
دل ما بسته وابستگیاست
قصه ماندن ما،طرح یک خستگی ست...
مهربانی ممنوع!!!!!!!!
پنجشنبه 25 فروردین 1390 - 12:50:29 AM